ضرورت آشنايي با موانع سير
صاحبنظران علم اخلاق بر آنند كه بخشهاي آغازين علم اخلاق را آشنايي با رذايل اخلاقي و راههاي زدودن آنها تشكيل ميدهد؛
انسان، نخست بايد رذايل اخلاقي و نفساني را شناسايي و آنها را «دفعاً» يا «رفعاً» طرد كند؛ به اين معنا كه، اگر ندارد، بكوشد به آنها مبتلا نشود و اگر به آنها آلوده است، تلاش كند آنها را برطرف كند.آشنايي با رذايل اخلاقي براي طبيب روح، درست مانند آشنايي با سموم براي طبيب جسم لازم و سودمند است؛ تا خود به آنها مبتلا نشود و به ديگران نيز هشدار دهد تا به آن دچار نشوند و اگر دچار شدند، راه درمان را به آنان نشان دهد و آنان را درمان كند. از اين رو بسياري از بزرگان علم اخلاق گفتهاند: ترك رذايل و اجتناب از آن «تخليه»، يعني خالي كردن نفس از رذايل اخلاقي است و بر «تحليه»، يعني آراستن نفس به زيورهاي فضايل اخلاقي، مقدّم است.
اين سخن گرچه تامّ است؛ ولي بايد توجه كرد كه «تخليه از رذايل» با «تحليه به فضايل» كاملاً فرق دارد؛ زيرا فضايل در نهاد آدمي ريشهدار است، ليكن رذايل، امري عارضي است؛ در حالي كه انسان از نظر علوم حصولي، «نادان» به دنيا آمده است: (والله أخرجكم من بطون أمهاتكم لا تعلمون شيئاً) (سوره نحل، آيه 78)
، در علوم حضوري و شهودي مانند معرفت حق و اسماء و تعيّنات او با سرمايه «فطرت توحيدي» آفريده شده است: (فأقم وجهك للدّين حنيفاً فطرت الله الّتي فطر الناس عليها)( سوره روم، آيه 30 )
در زمينه مسائل عملي نيز چنين است. هنگامي كه روح انسان به بدنش تعلق گرفت، اگر چه منزه از رذايل اخلاقي بود ولي تهي از فضايل نبود؛ بلكه با فضايل گرايش به حق آفريده شد كه از آن به «فطرت توحيدي» ياد ميشود: (ونفس وما سوّاها فألهمها فجورها وتقواها)( سوره شمس، آيات)
بنابراين، روح انسان در عين حال كه ملهم به فجور و تقواست گرايش به تقوا هم دارد؛ در نتيجه اگر اين رذايل عارضي زدوده شود، آن فضايل فطري، شكوفا ميگردد و خود را بهتر نشان ميدهد و در عين حال انسان ميتواند آن را تحصيل و تكميل كند.
اكنون به بررسي موانع سير و سلوك و راههاي مانعزدايي و مراحل آن ميپردازيم و در آغاز موانع نظري (غفلت، وسوسه علمي، پندارگرايي و عقل متعارف) و سپس موانع عملي (هوسمداري و خودبيني، كمينگاههاي شيطان و بازيگري و دنياگرايي) ذكر ميشود.
غفلت
در فنّ اخلاق، غفلت به عنوان «مانع»، و بيداري به عنوان «شرط لازم» تهذيب نفس و سير و سلوك شمرده شده است. مقدمه واجب سير و سلوك آن است كه انسان توجه كند كه «ناقص» است و بايد «كامل» شود و «مسافر» است و به زاد و راحله و راهنمانياز دارد و بديهي است كه اگر كسي غافل باشد و نداند مسافر است، در جاي خود ميماند، چنانكه جناب مصلحالدين سعدي گفته است: «حَرم در پيش است وحرامي در پس؛ اگر رفتي، بُردي و اگر خفتي، مُردي» (گلستان، باب دوم، حكايت 11)
كسي كه عازم سفر است اگر نداند كه مسافر است و حرامي و راهزن در كمين اوست، اگر بخوابد، يقيناً گرفتار غارت راهزنان خواهد شد و اگر نخوابد و حركت كند، به مقصد ميرسد. شيطان صريحاً گفت من در كمينم: (لأقعدنّ لهم صراطك المستقيم) (سوره اعراف، آيه 16 )كسي كه بداند مسافر است، قهراً به فكر حركت است و اگر مسافر به فكر حركت باشد، به فكر تحصيل زاد و توشه مطابق با مسير و مقصد خواهد بود.
در تعبيرات ديني از كساني كه اهل سير و سلوك نيستند به عنوان «خوابيده» يا «مست» ياد ميشود. مست كسي است كه «مِي» عقلش را پوشانده است و بنابراين، جواني و يا مقام و غرور و مال هم از آن جهت كه چهره عقل را ميپوشاند و نميگذارد انسان بيدار شود و حركت كند مست كننده است.
به هر تقدير، كسي كه نداند «ناقص» است و كاملي بايد او را تكميل كند و يا نداند «نيازمند» است و بي نيازي بايد نيازش را رفع كند و يا نداند «مسافر» است و بايد حركت كند، او در خواب است و سهمي از اخلاق ندارد و در حالت خواب هم ميميرد و در همان حال او را به جايي كه نميخواهد، ميبرند؛ چون حركت ضروري و يقيني است: (وما جعلنا لبشر من قبلك الخلد أفَائِنْ متّ فهم الخالدون) (سوره انبياء، آيه 34) ؛ هيچ كس در نشئه طبيعت، آرام نيست و نميآرمد؛ زيرا دنيا آرامگاه نيست؛ چنانكه برزخ و قبر نيز آرامگاه نيست. اين كه در چهره سنگ قبر، نوشته ميشود: «آرامگاه» بر اساس نسبت برزخ به دنياست و گرنه قبر يا برزخ نيز نسبت به قيامت، آرامگاه نيست، اگر چه برزخيان تلاش اهل طبيعت و دنيا را پشت سر گذاشتهاند؛ ولي در جوش و خروشند تا به «دار القرار» اَمن و مطلق كه بهشت است برسند. در حقيقت بهشت آرامگاه است.
در مناجات شعبانيه نيز در باره بيداري از خواب غفلت آمده است: «إلهي لم يكن لي حول فأنتقل به عن معصيتك إلاّ في وقت اَيقظتني لمحبّتك» (مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيّه )؛ خدايا! من غافل بودم و هيچ توفيقِ حركت نداشتم مگر آنگاه كه تو مرا بيدار كردي؛ اما براي اين بيداري، تلاش و كوشش لازم است. صداي انبيا وقتي به گوش كسي برسد، او را بيدار ميكند؛ حتي اگر خوابيده باشد و انبيا هم آمدهاند تا مردم خوابيده را بيدار كنند، ولي اگر خواب كسي، سنگين باشد، صداي انبيا هم چنين انسان خوابيده را بيدار نميكند. از اين رو ذات اقدس خداوند به رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) ميفرمايد: (وما أنت بمُسْمِعٍ مَنْ في القبور)( سوره فاطر، آيه 22 )؛ كسي كه مرده يا خوابيده است سخن تو را نميشنود تا زنده يا بيدار شود.
اما اگر كسي بيدار شود، ميفهمد بايد حركت كند و اگر حركت نكند و دو لحظه در يك حال بماند، مغبون است. پيغمبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمودند: «من استوي يوماه فهو مغبون» (بحار، ج 68، ص 173) ؛ اگر كسي دو روزش يكسان باشد، گرفتار غبن و زيان است؛ منظور از «روز» هم شبانه روز يا روز در مقابل شب نيست. بنابراين، اگر كسي دو ساعت و حتي دو لحظهاش يكسان باشد، ضرر كرده است؛ زيرا عمر خود را داده و چيزي در مقابل آن نگرفته است، ولي اگر دائماً به ياد حق باشد، چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: (واذكر ربّك في نفسك تضرّعاً وخيفة ودون الجهر من القول بالغدوّ والآصال ولا تكن من الغافلين)( سوره اعراف، آيه 205) ، حتي دو دقيقه يا دو لحظهاش نيز، همسان نيست و او هر لحظه به ذات اقدس اله نزديكتر ميشود و ميفهمد كه هر مرتبهاي نسبت به مرتبه آينده، نقص و هر مرتبه آينده نسبت به گذشته كمال است. از اين رو گفتهاند: «حسنات الأبرار سيئات المقربين»( بحار، ج 25، ص 205 ) بنابراين، اولين شرط براي سير و سلوك، بيداري است. پس از بيداري و عزم بر حركت انسان سالك در مييابد كه براي حركت، زاد و توشه، مركب، راهنما و شناخت لازم است.
غفلت كه يكي از موانع سير انسان به سوي خداست، از نظر فرهنگ دين، رجس و چرك است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: «الغفلةُ ضلال النّفوس» (شرح غرر الحكم، ج 1، ص 369 )
غفلت، گمراهي جان است. از «مناجات شعبانيّه» نيز استفاده ميشود كه غفلت، چرك جان آدمي است. امامان معصوم (عليهمالسلام) در مناجات مزبور به خدا عرض ميكردند: خدايا! ما از تو شاكريم كه دلهايمان را از چرك غفلت پاك كردي: «فشكرتك بإدخالي في كرمك ولتطهير قلبي من أوساخ الغفلة عنك»( مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيّه. ) و البته اين تعبيرها «كنايه» نيست. بعضي ميپندارند كه تعبير از فضيلت و رذيلت اخلاقي به «طهارت» و «وَسَخ»، كنايه و مَجاز است؛ امّا اين پنداري باطل است؛ زيرا انسان، گذشته از اين كه ظاهري دارد، باطني هم دارد، و باطنها در قيامت ظهور ميكند. در قيامت، برخي نوراني، سفيد رو و روسفيد و برخي ديگر، سيه رو، روسياه و چركينند و غِسلين (چركابه) كه طعام تبهكاران است: (فليس له اليوم هاهنا حميم ولا طعام إلاّ من غسلين لا يأكله إلاّ الخاطئون) (سوره حاقه، آيات 35 ـ 37 )، از غفلتها نشئت ميگيرد.
منشأ هر آفتي كه از بيرون دامنگير ما ميشود، غفلت درون ماست و اگر در درون ما قلعه اعتقاد و التفات وجود داشته باشد آسيبي به ما نميرسد؛ چون: «هر آن غافل زيد غافل خورد تير». در روايات آمده است: هيچ پرندهاي در حال ذكر تير نميخورد و هر تيري به هر پرنده يا حيوان ديگر در ميدان شكار اصابت كند در حال غفلت اوست. امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: «ما من طيرٍ يصاد في برّ ولا بحر ولا يصاد شيء من الوحوش إلاّ بتضييعه التسبيح» (بحار، ج 61، ص 24 ) همچنين آن حضرت ميفرمايد: صاعقه به ذاكر خداوند اصابت نميكند: «إنّ الصاعقة لا تصيب ذاكراً لله عزّوجلّ»( بحار، ج 90، ص 156 ) اين گونه معارف، گذشته از جنبه علمي و اعتقادي براي ما اثري تربيتي دارد تا از خدا و آيات او غافل نباشيم.
غفلت از خدا و آيات او با تهذيب روح، سازگار نيست؛ زيرا روح انسان هر لحظه در برابر خاطرات تلخ و شيرين، حالت تازهاي دارد و در برابر هر حالت تازه، حكم جديدي طلب ميكند و حكم جديد را فنّ اخلاق بر عهده ميگيرد. كسي كه از پديدههاي درون خود غافل باشد، از درك موضوعات اخلاقي عاجز است و آنگاه از تشخيص احكام اخلاقي آنها هم ناتوان است و در اين صورت ناخواسته به دام گناه ميافتد. به همين جهت دستور پرهيز از غفلت به ما دادهاند. امام صادق (عليهالسّلام) فرمودند: «إيّاكم والغفلة فإنّه من غفل فإنَّما يَغْفَلُ عَنْ نفسه»( بحار، ج 69، ص 227؛ محاسن برقي، ج 1، ص 181.)؛ از غفلت بپرهيزيد؛ زيرا به زيان جان شماست. پرهيز از غفلت براي پرهيز از زيانهاي جان آدمي است و انسان بايد در سود و زيان خود، موضوعات و احكام را يكي پس از ديگري خوب تشخيص بدهد.
اين حديث نوراني به منزله آيه (وَمَنْ يبخَلْ فَإنَّما يَبخَلُ عَن نفسِه)( سوره محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم)، آيه 38 ) است؛ اگر كسي بخل ورزد، به زيان خود بُخل ميورزد و چيزي را كه بايد براي آينده خود صرف كند صرف نميكند.
خداي سبحان در قرآن كريم ميفرمايد: (وَما تُقَدِّموا لأنْفُسكم مِنْ خيرٍ تَجِدوه عندالله)( سوره بقره، آيه 110 ) ؛ هر كار خيري كه براي خدا انجام دهيد وقتي به مهماني خدا برسيد، ميبينيد در كنار سفره همان كار خير نشستهايد. هرگز خدا به عهد خود خيانت نميكند: (أوْفوا بعَهدي أُوفِ بِعهدِكُم)( سوره بقره، آيه 40 ) و هيچ كس باوفاتر از خدا نيست: (مَنْ أوْفي بعهده من الله) ( سوره توبه، آيه 111 )
غفلتهايي كه در مورد حفظ مال و مانند آن است، ضرر دنيايي دارد؛ ولي غفلت از تزكيه و نزاهت روح،غفلت از جان است و خسارت بزرگي در پي دارد .
منبع : مراحل اخلاق در قران ، آیت الله جوادی آملی