• تماس  
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • تماس  

روح بندگی

24 مهر 1390 توسط بهالو

جسم انسان بدون ورزش، ضعیف و لاغر و بى‌قدرت خواهد بود. هركسى باشید، هرچه بنیه قوى و نیرومند داشته باشید، اگر ورزش نكردید و خوردید و خوابیدید، بدن ضعیف مى‌ماند؛ شكى در این نیست.

همچنانى كه اگر ورزش نكنید، بدن شما آن رشد لازم را نمى‌كند، زیبایی‌هایى هم دارد كه ورزش آن‌ها را آشكار خواهد كرد؛ بدون ورزش نمى‌شود. روح شما هم عیناً همین‌طور است. بدون ورزش، بدون تمرین و ریاضت، ممكن نیست شما قوى بشوید. اى بسا انسان‌هایى هستند با جسم‌هاى نیرومند و زیبا، ولى با روح‌هایى لاغر، زشت، ناتوان و ضعیف؛ این به درد نمى‌خورد. تمام عبادات براى این است كه ما ورزش كنیم، تربیت بشویم و پیش برویم. جسم و روح عبادت البته باید عبادات را شناخت. عبادات هم جسم و روحى دارند. جسم عبادات، به تنهایى كافى نیست. نماز را كه انسان بخواند ولى در حال نماز توجه به خود ذكر نداشته باشد، ملتفت نباشد كه چه مى‌گوید و با چه كسى حرف مى‌زند، مضامین نماز را به‌كلى از روى غفلت ادا بكند، این نماز، نماز بى‌فایده‌اى است. البته كسانى كه عربى نخوانده‌اند و معناى این جملات را نمى‌دانند، اگر در حال نماز همین اندازه توجه پیدا كنند كه با خدا حرف مى‌زنند و به یاد خدا باشند، این هم بهره خوبى است؛ ولى سعى كنید كه معناى نماز را بدانید. یاد گرفتن معناى نماز، كار خیلى آسانى است؛ خیلى زود مى‌توانید ترجمه این چند جمله را یاد بگیرید. نماز را با توجه به معناى آن بخوانید. این نماز است كه «قربان كلّ تقىّ» خواهد بود. نمازْ نزدیك‌كننده انسان به خداست اما نزدیك‌كننده انسان باتقوا. روزه موجب تقوا و به‌وجودآورنده تقواست؛ اما روزه باتوجه… روزه فقط این نیست كه انسان نخورد و نیاشامد؛ روزه یك نوع پرورش روح شماست. شما مى‌توانید اندام‌هاى روحتان را با روزه پرورش بدهید و تصفیه و پاكیزه بشوید و طهارت پیدا كنید. این زكات و انفاقى هم كه یك عبادت بزرگ محسوب مى‌شود، داراى جسم و روحى است. «و من یوق شحّ نفسه فاولئك هم المفلحون». این زكات باید آن حرص و بخل درونى ما را بشكند و آن دلبستگى ما به مال و به زخارف دنیوى را از بین ببرد. این زكات، زكات خوبى است. شما سى روز روزه گرفتید و نماز باتوجه خواندید و دعا كردید. این قطعاً در وجود شما داراى محصولى است. همت ما باید این باشد كه این محصول را حفظ كنیم. این، محصول باارزشى هم است. اگر نماز و روزه باتوجه و ذكرِ آگاه‌گر و هشیارگر انسان براى ما وجود داشته باشد، آن‌وقت مسلمانى خواهیم بود كه روزبه‌روز به سمت هدف‌هاى اسلام پیش مى‌رویم. اگر مى‌بینید كه در جوامعى مسلمانانى بودند یا هستند كه به هدف‌هاى اسلام نزدیك نشده‌اند و دور شده‌اند، یكى از عیوب كارشان این‌جاست. شاید عیب‌هاى متعددى باشد كه این، یكى از آن‌هاست. اگر در حال عبادت، توجه نبود و روح عبادت -كه همان عبودیت و انس به خدا و تسلیم در مقابل اوست- مورد توجه قرار نگرفت، آن‌وقت خطرهاى گوناگونى در سر راه انسان قرار مى‌گیرد، كه تحجر یكى از آن‌هاست. تحجر خوارج بعضى از همین خوارجى كه در این ایام اسمشان را زیاد شنیدید، آن‌چنان عبادت مى‌كردند و آیات قرآن و نماز را باحال مى‌خواندند كه حتى اصحاب امیرالمؤمنین(ع) را تحت تأثیر قرار مى‌دادند! در همان ایام جنگ جمل، یكى از یاران امیرالمؤمنین عبور مى‌كرد، دید كه یكى از آن‌ها عبادت مى‌كند و نصف شب، این آیات را با صداى خوشى مى‌خواند: «امّن هو قانت آناء اللّیل». منقلب شد و پیش امیرالمؤمنین آمد. حتى انسان‌هاى هوشمند و زیرك و آگاه -كه اصحاب نزدیك امیرالمؤمنین(ع) غالباً این‌طور بودند- نیز اشتباه مى‌كردند. بى‌مورد نیست كه امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمود: هیچ‌كس نمى‌توانست این كارى را كه من كردم، بكند و این فتنه را بخواباند. این كار واقعاً شمشیر و آگاهى و آن ایمان على به خودش و راه خودش را مى‌خواست. حتى گاهى خواص متزلزل مى‌شدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابه خود فرمود -طبق این نقلى كه شده است- فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتى كه جنگ تمام شد و كمتر از ده نفر از مجموعه خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ كشته شدند، حضرت به‌عنوان وسیله‌اى براى عبرت و موعظه یاران و اصحاب خودش، در بین كشته‌ها راه افتاد و با بعضى از آنان به مناسبتى حرف زد. به یكى از این كشته‌ها كه به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین كسى كه از یاران نزدیكش بود، فرمود: او را مى‌شناسى؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان كسى است كه دیشب آن آیات را مى‌خواند و دل تو را ربوده بود! این چه قرآن خواندنى است؟! این چه نوع عبادت كردنى است؟! این دورى از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، مى‌فهمد كه وقتى موجودیت و حقیقت و لبّ اسلام -كه در على‌بن‌ابى‌طالب مجسم است- در یك طرف قرار گرفته است، همه شبهه‌ها را از خودش دور مى‌كند و به او مى‌پیوندد. این دورى از قرآن و دورى از دین است كه كسى نتواند این موضوع را تشخیص بدهد و نتیجتاً به روى على(ع) شمشیر بلند كند. حق و باطل پس یك طرف قضیه، همین تحجرها و نیندیشیدن‌ها و اشتباه‌هاى عمده و بزرگ است كه ما در طول دوران خلافت بنى‌امیه و بنى‌عباس، آن را مشاهده مى‌كنیم. بعضی‌ها آدم‌هاى مقدس‌مآب و متدین و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در كتاب‌ها اسمشان در شمار عبّاد و زهّاد و اخلاقیون و آدم‌هاى حسابى ثبت شده است اما اشتباه مى‌كردند؛ اشتباهى به عظمت اشتباه جبهه حق با باطل. بزرگترین اشتباه‌ها این است. اشتباه‌هاى كوچك، قابل بخشش است. آن اشتباهى كه قابل بخشش نیست، این است كه كسى جبهه حق را با جبهه باطل اشتباه كند و نتواند آن را بشناسد. عظمت امثال عمار یاسر، به همین است. عظمت آن اصحاب خاص امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام در همین است كه در هیچ شرایطى دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نكردند. من در موارد متعدد در جنگ صفین، این عظمت را دیده‌ام؛ البته مخصوص جنگ صفین هم نیست. در بسیارى از آن‌جاهایى كه براى جمعى از مؤمنین، نكته‌اى مورد اشتباه قرار مى‌گرفت، آن كسى كه مى‌آمد و با بصیرت نافذ و با بیان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آن‌ها برطرف مى‌كرد، عمار یاسر بود. انسان در قضایاى متعدد امیرالمؤمنین -از جمله در صفین- نشان وجود این مردِ روشنگرِ عظیم‌القدر را مى‌بیند. جنگ صفین ماه‌ها طول كشید؛ جنگ عجیبى هم بود. مردم افراد مقابل خود را مى‌دیدند كه نماز مى‌خوانند، عبادت مى‌كنند، نماز جماعت و قرآن مى‌خوانند؛ حتى قرآن سرنیزه مى‌برند! خیلى دل و جرأت مى‌خواست كه كسى روى این افرادى كه نماز مى‌خوانند، شمشیر بكشد. در روایتى از امام صادق علیه‌الصّلاةوالسّلام نقل شده است كه اگر امیرالمؤمنین(ع) با اهل قبله نمى‌جنگید، تكلیف اهل قبله بد و طغیان‌گر تا آخر معلوم نمى‌شد. این على‌بن‌ابى‌طالب بود كه این راه را باز نمود و به همه نشان داد كه چه‌كار باید كرد. بچه‌هاى ما، وقتى كه به بعضى از سنگرهاى جبهه مهاجم وارد مى‌شدند و آن‌ها را اسیر مى‌گرفتند، در سنگرهایشان مهر و تسبیح پیدا مى‌كردند! بله، درست مثل همان كسانى كه مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار داشتند و نماز هم مى‌خواندند و نتیجتاً یك عده هم به شبهه مى‌افتادند. آن كسى كه سراغ این‌ها مى‌رفت، عمار یاسر بود. این، هوشیارى و آگاهى است و كسى مثل عمار یاسر لازم است. ایمان سطحی اگر روح اعمال و عبادات -كه عبارت از همان توجه به خدا و عبودیت اوست- براى انسان حل و روشن نشود و انسان سعى نكند كه در هریك از این واجبات، خودش را به عبودیت خدا نزدیك كند، كارش سطحى است. كار و ایمان سطحى، همیشه مورد خطر است و این چیزى است كه ما در تاریخ اسلام دیده‌ایم. قبلاً اشاره كردم، كسانى از متدینان، مقدسان، عبّاد و زهّاد، مى‌رفتند در كنار خلیفه ظالمِ غاصبِ فاجرِ خبیثِ دروغگوى ده‌رو و ده‌رنگ مى‌نشستند و او را چهار كلمه نصیحت مى‌كردند؛ او هم یا از روى تقلب و ریا یا شاید هم در گوشه قلبش چیزى تكان مى‌خورد و اشكى مى‌ریخت. بعضی‌ها هم كه مست بودند و در حال مستى، هیجان و احساسات پیدا مى‌كردند، یك نفر را مى‌آوردند كه برایشان یك خرده حرف بزند؛ با حرف‌هاى او گریه مى‌كردند! آن‌گاه این آدم‌هاى ساده‌لوح نادان -ولو عالم به ظواهر دین- مرید این خلیفه مى‌شدند! در تاریخ اسلام، انسان چیزهاى عجیبى از این قبیل مى‌بیند. همین «عمروبن‌عبید» عابدِ زاهدِ معروف، كسى است كه خلیفه عباسى درباره او اظهار ارادت مى‌كرد و مى‌گفت: «كلّكم یمشى روید كلّكم یطلب صید غیر عمروبن‌عبید»؛ یعنى حساب «عمروبن‌عبید» از دیگر مدعیان تقوا و زهد جداست! شما اگر همین «عمروبن‌عبید» و «محمّدبن‌شهاب‌زهرى» و امثال آن‌ها را نگاه كنید، مى‌بینید كه آن‌ها در زمان خودشان، از جمله دردسرهاى بزرگ جریان حق بودند. مى‌رفتند با حضور خودشان، جبهه باطل را تقویت مى‌كردند و جناح حق -یعنى جناح اهل‌بیت پیامبر- را تنها و مظلوم مى‌گذاشتند و بر اثر همین ندانستن، دست دشمن را روى این‌ها دراز مى‌كردند. شكستن بت درون! غرض این‌كه روح عبادت، بندگى خداست. برادران و خواهران! ما باید سعى كنیم كه روح بندگى را در خودمان زنده نماییم. بندگى، یعنى تسلیم در مقابل خدا، یعنى شكستن آن بتى كه در درون ماست. آن بت درونى ما -یعنى من- در خیلى جاها خودش را نشان مى‌دهد. وقتى كه منفعتت به خطر بیفتد، كسى حرفت را قبول نكند، چیزى مطابق میل تو -ولو خلاف شرع- ظاهر بشود، یا سر دو راهى قرار بگیرى -یك طرف منافع شخصى، یك طرف وظیفه و تكلیف- در چنین تنگناها و بزنگاه‌هایى، آن منِ درونى انسان سر بلند مى‌كند و خودش را نشان مى‌دهد. اگر ما بتوانیم این من درونى، این هواى نفس، این فرعون باطنى، این شیطانى را كه در درون ماست، مهار كنیم یا اقلاً قدرى مهار كنیم، همه امور اصلاح خواهد شد. قبل از هر چیز، خود ما آدم خواهیم شد و به فلاح خواهیم رسید. ماه رمضان، مقدمه این است. روزه، نماز باتوجه، انفاقات، حتّى جهاد فى‌سبیل‌اللَّه، براى رسیدن به چنین دنیایى است كه مردم بنده خدا باشند. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ما را بنده خودت قرار بده!

منبع : فرمایشات گرانقدر مقام معظم رهبری دامه برکات

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: سیره علماء لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اخبار مرکز

اسلایدر

به مدرسه فاطمه الزهرا ویلاشهر خوش آمدید

www.zirebaran.org

كد تقويم
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

موضوعات

  • همه

نحوه نمایش نتایج:

مدرسه علمیه فاطمه الزهرا ویلاشهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

مدرسه علمیه فاطمه الزهرا ویلاشهر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس