شب قدر اثبات کننده ای از ازل تا ابد
21 مرداد 1391 توسط بهالو
بعقيده ما شيعيان علم بواقع و حقيقت در درجه اول مختص بخدايتعالى و در درجه دوم بمقدار احتياج بشر براى الهامگيرندگان از منبع علم او يعنى انبياء و اوصياء است، اينست كه قرآن كريم ميفرمايد (22 سوره 4) «اگر اين قرآن از جانب غير خدا ميبود در آن اختلاف بسيارى مييافتند». ترجمه بقيه حديث: بعقيده شما علمى كه اختلافى در آن نيست نزد اوصياء است، اكنون بفرمائيد: چگونه آن را ميدانند و بدست مىآورند؟ فرمود: همچنان كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله ميدانست (يعنى همه بالهام و وحى خدا ميدانند) جز اينكه ايشان آنچه را پيغمبر ميديد نمىبينند، زيرا او پيغمبر بود و ايشان محدثند و پيغمبر (در معراجهاى خود) بر خداى عز و جل وارد ميشد و وحى را ميشنيد و ايشان نميشنوند، آن مرد گفت: راست گفتى پسر پيغمبر، اكنون مسأله مشكلى از شما ميپرسم! بفرمائيد كه اين علم بدون اختلاف، چرا هميشه آشكار نشود، چنانچه با پيغمبر آشكار ميگشت (چرا اوصياء گاهى تقيه ميكنند و واقع را بىپرده نميگويند چنانچه پيغمبر ميگفت) پدرم خنديد و فرمود: خداى عز و جل نخواسته كه بر علم او اطلاع پيدا كند مگر كسى كه در ايمان بخدا امتحانش را داده باشد، چنان كه خدا برسولش حكم فرموده بود كه بر آزار قومش صبر كند و جز بفرمان خدا با ايشان مبارزه نكند، پيغمبر چه اندازه پنهانى دعوت كرد تا باو دستور رسيد (94 سوره 15) «آنچه را مأموريت دارى آشكار كن و از مشركين روى برگردان» (پس پيغمبر هم مانند اوصياء گاهى علمش را آشكار نميكرد). بخدا سوگند، اگر پيغمبر پيش از اين دستور هم دعوتش را آشكار ميكرد در امان بود ولى نظر او اطاعت امت بود و از مخالفتشان بيم داشت كه از دعوت آشكار باز ايستاد. دلم ميخواست با چشمت مهدى اين امت (امام دوازدهم) را ميديدى در حالى كه فرشتگان، ارواح كفار مرده را با شمشير آل داود بين زمين و آسمان، عذاب ميكنند و ارواح زندگان مانند ايشان را (كه در زمين هستند) بآنها ملحق مينمايند. آن مرد شمشيرى برآورد و گفت: هان اين شمشير از همان شمشيرها است، پدرم فرمود: آرى بحق خدائى كه محمد را بر بشر برگزيد، آن مرد نقابش را كنار زد و گفت: من الياسم، اينكه از وضع شما پرسيدم بخاطر بىاطلاعيم نبود، بلكه ميخواستم اين حديث، موجب قوت أصحاب شما باشد و بشما خبر خواهم داد آيهئى را كه خود ميدانيد و اصحاب شما اگر بآن آيه احتجاج كنند، پيروز شوند. پدرم فرمود: اگر ميخواهى من آن آيه را بتو بگويم؟ گفت: ميخواهم، فرمود: شيعيان ما اگر بمخالفين ما (اهل سنت) بگويند: خداى عز و جل بپيغمبرش ميفرمايد، ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم- تا آخر سوره- (كه معنى آيات اينست: تو چه دانى كه شب قدر چيست؟، شب قدر از هزار ماه بهتر است، در شب قدر فرشتگان و جبرئيل باجازه پروردگار خود، براى هر مطلبى نازل شوند و تا دميدن صبح آنچه نازل مىشود سلام است [براى هر مطلب سلامتى تا سپيده دم نازل شوند]. آيا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چيزى ميدانست كه در آن شب نداند و در غير آن شب هم جبرئيل عليه السلام براى او نياورد؟ (يعنى آيا پيغمبر علمى از غير طريق وحى هم داشت؟) مخالفين خواهند گفت: نه، بآنها بگو: آيا آنچه را پيغمبر ميدانست، جايگزينى براى اظهارش داشت؟ (يعنى چارهئى داشت كه دعوتش را تبليغ نكند؟) خواهند گفت: نه، بآنها بگو: آيا در آنچه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله از علم خداى- عز ذكره- اظهار ميكند (و بمردم ميگويد،) اختلافى هست؟ اگر گويند: نه، بايشان بگو: پس كسى كه بر مسند حكم خدا نشسته و در حكمش اختلاف ميباشد (مانند اجتهادات متناقص اهل سنت) آيا مخالفت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله كرده است؟ خواهند گفت: آرى، و اگر بگويند: نه، سخن اول خود را باطل كردهاند (كه گفتند: علم پيغمبر تنها از طريق وحى و مأخوذ از علم بىاختلاف خداست). سپس بآنها اين آيه را تذكر بده (7 سوره 3) «تأويل قرآن را جز خدا و راسخين در علم نميدانند» اگر بگويند: راسخين در علم چه كسانند؟ بگو: كسى كه در علمش اختلاف نيست، اگر بگويند: او كيست؟ بگو: پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله داراى اين علم بود، ولى آيا پيغمبر علم خود را تبليغ كرد يا نه؟ اگر بگويند: تبليغ كرد، بگو: آيا پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله وفات كرد، جانشين پس از او، آن علم بىاختلاف را ميدانست؟ اگر بگويند: نه، بگو: جانشين پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله (مثل خود پيغمبر از جانب خدا) مؤيد است و نيز پيغمبر جانشين خود نكند، جز كسى را كه بحكم او حكم كند و در همه چيز مانند او باشد، جز منصب نبوت و اگر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله كسى را جانشين علم خود معين نكند، كسانى را كه در پشت پدرانند و پس از او بدنيا مىآيند ضايع كرده (و بدون رهبر دينى گذاشته) است. (پس از تمهيد اين مقدمات، چنين نتيجه ميگيريم كه جانشين پيغمبر بايد مثل خود او عالم بتأويل قرآن و مصون از خطا و اشتباه بوده، اختلاف در حكم و فتوى نداشته باشد و مؤيد از طرف خدا باشد. اگر بتو بگويند: علم پيغمبر تنها از قرآن بود (و از راه ديگرى در شب قدر برايش علمى پيدا نميشد) تو بآنها بگو: (همان قرآن در سوره 44 فرمايد) «حم قسم باين كتاب روشن كه ما آن را در شبى مبارك نازل كردهايم، ما بيم دهندهايم (سپس ميفرمايد: در آن شب هر امر محكم و درستى فيصل داده شود، فرمانيست از جانب ما، همانا ما فرستنده رسولانيم» اين آيه دلالت دارد كه علم پيغمبر و جانشينانش در شبهاى قدر زياد مىشود، زيرا فيصل دادن هر امر محكم بآنها ابلاغ مىشود) اگر بتو بگويند: خداى عز و جل اين امر را جز بسوى پيغمبر نفرستد، تو بگو: آيا اين امر محكم كه فيصل داده مىشود و بتوسط فرشتگان و جبرئيل فرود مىآيد آنها از آسمانى بآسمانى نزول كنند يا از آسمان بزمين؟ اگر گويند: تنها از آسمانى بآسمانى نزول كنند، (درست نيست) زيرا در آسمان كسى نيست كه از اطاعت بمعصيت گرايد (و فيصل دادن در مورد گناه و طغيان و اختلافست) و اگر بگويند: از آسمان بزمين آيند و اهل زمين بفيصل دادن احتياج زيادى دارند، تو بگو: پس ايشان چارهئى جز اين دارند كه سيد و بزرگترى داشته باشند و نزدش محاكمه كنند؟. اگر گويند: خليفه وقت حاكم ايشانست، تو بگو (256- بقره) «خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آوردند، ايشان را از تاريكيها بسوى نور برد- تا آنجا كه فرمايد-: در دوزخ جاودانند» بجانم قسم كه در زمين و آسمان، سرپرستى از طرف خداى- عز ذكره- نيست، جز اينكه مؤيد است و كسى كه تأييد شود خطا نكند و در روى زمين دشمنى براى خدا نباشد، جز اينكه بىياور باشد و هر كه بىياور باشد، بحق نرسد همچنان كه لازمست از آسمان براى مردم زمين فرمان و قانون نازل شود، لازمست حاكمى هم باشد. اگر گويند: آن حاكم را نميشناسيم، بآنها بگو. هر چه خواهيد بگوئيد، خداى عز و جل نخواسته است كه بندگان را بعد از محمد صلّى اللَّه عليه و آله بدون حجت گذارد. امام صادق عليه السلام فرمايد: الياس ايستاد و گفت: اى پسر پيغمبر در اينجا موضوعى است مشكل، بمن بفرمائيد: اگر آنها گويند حجت خدا تنها قرآنست، (چه بايد گفت؟) فرمود: آنگاه من بآنها ميگويم: قرآن زبان ندارد كه امر و نهى كند ولى قرآن اهلى دارد كه آنها امر و نهى ميكنند (و جزئيات و مصاديق كلى قرآن را تفسير و تعيين ميكنند) و نيز ميگويم: گاهى براى بعضى از اهل زمين، بلا و فتنهئى پيش آمد كند كه در سنت پيغمبر و حكم مورد اجماع امت وجود نداشته باشد و در قرآن هم نباشد، براى علم خدا روا نيست كه چنين فتنهئى در زمين پيدا شود و در محكمه عدالت او كسى كه آن فتنه را رد كند و بگرفتاران فرج بخشد، وجود نداشته باشد، الياس گفت: در اينجا شما پيروز ميشويد اى پسر پيغمبر، گواهى دهم كه هر بلا و مصيبتى كه در زمين بمخلوق رسد، يا نسبت بجان ايشان در موضوع دين يا غير دين، پيش آمد كند، خداى- عز ذكره- ميداند و قرآن را راهنماى آنها قرار داده است، سپس گفت: اى پسر پيغمبر! ميدانى كه قرآن دليل چيست؟ امام باقر عليه السلام فرمود: آرى كليات حدود خدا در قرآنست و تفسير آنها نزد حاكم (حجت معصوم خدا) است. الياس گفت: خدا امتناع دارد كه بندهاى بمصيبتى نسبت بدين يا جان و يا مالش گرفتار شود و در روى زمينش حاكمى كه نسبت بآن مصيبت بدرستى قضاوت كند، وجود نداشته باشد. آن مرد (الياس) گفت: در اين موضوع شما بكمك برهان پيروزى داريد، مگر اينكه دشمن شما دروغى بخدا ببندد و گويد: براى خداى- جل ذكره- حجتى نيست: بمن خبر دهيد از تفسير (20 سوره 57) «تا براى آنچه از دستتان رفته غم مخوريد» (امام باقر عليه السلام فرمود:) اين از مختصات على است «و نسبت بآنچه بدستتان آمده شادى نكنيد» در باره ابى فلان و ياران اوست كه يكى در جلو و يكى دنبالست «براى آنچه از دستتان رفته غم مخوريد» مخصوص على عليه السلام است و براى آنچه بدستتان آمده شادى نكنيد، راجع بفتنهايست كه بعد از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله پيش آمد، آن مرد (الياس) گفت: گواهى دهم كه شما دارندگان همان حكمى هستيد كه در آن اختلاف نيست، سپس آن مرد برخاست و رفت و من او را نديدم. منبع : أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج1، ص: 352 تهیه و تنظیم : آمنه کریمی
صفحات: 1· 2